عکسهای جیمی ویلیامز
متن و شرح: جیمی ویلیامز
مآخذ: نشریۀ لنزورک شماره ۹۳
ترجمه: قدس ایران هدایتی
جیمی ویلیامز متولد ۱۹۵۳، کنکورد، کالیفرنیای شمالی و عکاسی خود آموخته است
موسیقی، بهخصوص موسیقی «بلوز» چه در زندگی شخصی و چه در زندگی حرفهای همواره مورد توجه من بوده است. من به ویژه مسحور کسانی هستم که در شیوۀ کارشان با موسیقی غربی نوعی خودبیانگری، حفاظت تاریخی، و در مورد بسیاری از هنرمندان خالق موسیقی ـ نوعی مفهوم صادقانه از ادامۀ حیات متعهدانه را ابراز میکنند.در سال ۲۰۰۴ از «جیمز» عکاسی میکردم. در طی عکاسی این مرد کاملاً با این مضمون نمود... آن بالاها در آسمان ستاره کوچولو بالا میرود و همیشه مرا وامیدارد که به یاد بیاورم از هم جدا شدهایم... این ملودی محبوب همسر درگذشتهاش بود. جیمز موسیقیدان نبود، اما اجرای محزون ملودی او بر لرزش زیر و بمی صدایش غلبه میکرد، آنچه جیمز ارائه میداد ذاتی بود. زمانی که این عکس پرتره را میگرفتم ارتباط احساسی سبب شد که تمایل به ادامۀ کار و تهیۀ یک مجموعه عکس بگیرم.در اوایل سال ۲۰۰۶ من «بنیاد آهنگسازی ریلیف» ـ سازمانی که خود را وقف حمایت از پیشگامان حقیقی و قهرمانان فراموش شدۀ موسیقی سوترن کرده است ـ را کشف کردم. به این هنرمندان که اغلب بیپول و مفلس هستند و به زحمت زندگی میکنند شانس و سرمایۀ لازم برای ضبط میراث موسیقیشان داده میشود. من پنج سال مشغول عکاسی از این هنرمندان بودهام؛ از آنهایی که در شهر خودم«کالیفرنیای شمالی» زندگی میکردند، شروع کردم، سپس تا جرجیا، کالیفرنیای جنوبی، ویرجینیا و ایالات جنوبی ادامه دادهام. این نوازندگان دورهگرد و آنهایی که آوازهای سوزناک میخوانند، سوداگرانی واقعی هستند. این هنرمندان، هنرمندان بیبدیل پشت صحنه هستند که ترانههایشان را در هرج و مرجها، تنهاییها، فقر و بیش از همه در ایمانشان زنده نگاه داشتهاند. این مجموعه دربارۀ نگهداری چهرههای آنهایی است که دائماًً موسیقیهای غنی گذشتۀ غرب را انتقال میدهند.من و تهیهکنندهام همآهنگ با این بنیاد جهت ثبت هر عکس کار میکنیم، مکان پرمعنایی را که با هنرمند حرف بزند برمیگزینیم ـ محلی که برای کل «داستان» عکس انتقادی و مهم است. دوست دارم وقت بگذرانم، هیچوقت عجله نمیکردم؛ تا چیزی را که برای این مجموعه خوب است کشف کنم. من و هنرمندان یک چیز مشترک داریم: از مشارکت با هم لذت میبریم.مثلاًً وقتی که داشتم از پَت «مادر بلوز» عکس میگرفتم کل بعدازظهر را با هم وقتگذرانی کردیم. تصادفاًً تولدش هم بود، از این رو پت (با مهماننوازی واقعی جنوبیها) درست و حسابیترین «جوجه و پودینگ با دسر شکلات و لیکوری را که کشته - مردهاش بودم، برای من و همراهانم درست کرد. من امیدوارم مردم مزۀ آن غذا را با نگاه کردن به پرترهاش حس کنند.از آنجایی که بسیاری از این هنرمندان حولوحوش هجده سالگی هستند، بدون خستگی به اجراها و سفرهایشان ادامه میدهند. وقتی که میپرسید چرا، کاپیتان لوک کاملاً جمعبندی میکند: «چون من میتوانم».